پاکدلها :
نقش معلم: در بیشتر موارد قدم اول بر عهده معلم است زیرا معلم با توجه با ارزیابی و نحوه پیشرفت دانش آموز در کلاس به مشکل یادگیری کودک پی می بردو هنگامی که به این نتیجه رسید که رفع مشکلات کودک در کلاس امکان پذیر نیست نسبت به ارجاع کودک اقدام میکند نقش حساس معلم در اینجا بخوبی آشکار است زیرا اگر آگاهی لازم را نداشته باشد و نتواند در ابتدا سال تشخیص درست را بدهد درمان کودک یا انجام نمی شودو یا باتاخیرانجام می شود که در هر دو صورت از آموزش کلاس و همراهی سایر دانش آموزان باز می ماندو دچار افت تحصیلی شدید میشود و علاوه بر آثار تحصیلی اثرات روانی زیادی را به او و خانواده تحمیل می کند. بنابراین تشخیص بموقع معلم اولین قدم در مان است.
نقش دیگر معلم همکاری او با درمانگر است که سبب پیشرفت کار درمان می شود . برخی معلمان علاقمند وآگاه علیرغم مسئولیت سنگین آموزش واداره 20 تا 30 دانش آموزکلاس با ارتباط مداوم با درمانگر نه تنها بسیاری از روشهای یادگیری را در کلاس اجرا میکنند و به توصیه ها عمل می کنند بلکه اطلاعات بسیار مفیدی را انتقال می دهند که همکاری موثری برای کار درمان میباشد.گروهی از معلمان نیز فقط دانش آموز را ارجاع می دهند و دیگر حاضر به هیچ همکاری نیستند البته ما نمی توانیم توقع زیادی از معلمان داشته باشیم در حالی که ممکن است آنها اطلاعات کافی در باره اختلال یادگیری نداشته باشندو یا کار آنان سنگین باشد .
به نظر من ، همکاری موثر معلم بطوری که سبب فشار کاری برایش نباشد و از طرفی پیگیر جریان درمان کودک نیز باشد ، داشتن نگاهی خاص به این کودکان است که این نگاه سبب شود انتظارات معلم واقع بینانه باشد و سعی کند موانعی که یادگیری این کودکان را مختل میکند درکلاس از بین ببرد و با توصیه های لازم به مسولین مدرسه و اولیائ دانش آموز روند بهبود اورا تسهیل کند و درپایان نیز با ارزیابی صحیح میزان پیشرفت کودک را بررسی کند تا براساس آن بتوان به این نتیجه رسید که ادامه درمان لازم است یا خیر.
نقش خانواده :ارتباط و همکاری خانواده از مهمترین عوامل شناسایی و بهبود دانش آموز دارای اختلال یادگیری می باشد بسیاری از مواقع خانواده متوجه مشکل فرزند خود شده اند و با کمک مدرسه به مراکز ما ارجاع شده اند. خانواده های دقیق و آگاه بخوبی می توانند مشکلات فرزند خود را شناسایی کنندو جریان درمان نیز بدون همکاری آنان به نتیجه مطلوب نمی رسد.زیرا رفع نیازهای اولیه کودک ، تهیه وسایل و امکانات لازم، انجام تمرینات در منزل ، ارتباط عاطفی مناسب ، مراجعات منظم به مرکز، مراجعه احتمالی به پزشک و استفاده از خدمات توانبخشی و… به عهده خانواده است .
والدینی که انجام موارد فوق رانمی توانند یا نمی خواهندمعمولا خیلی زود از مراجعه خودداری می کنند، اما والدینی که در این موارد تلاش می کنندو سعی در همکاری دارند نتیجه خوبی میگیرند وپس از جلسات لازم مشکل کودک حل میشود و یا به حد اقل می رسد .
تعدای ازخانواده ها همکاری دارند و همه امکانات و وسایل لازم را تهیه می کنند، مراجعه منظم نیز دارند ولی روند پیشرفت کودک به کندی انجام می گیرد .اگر از گروهی از دانش آموزان دارای اختلال یادگیری که بدلیل شدت اختلال آنها یا وجود چندین اختلال نیازمند دوره درمانی طولانی تر هستند بگذریم بقیه بدلایل مشکلات خانوادگی در کار درمان آنان اختلال ایجاد می شود.
این خانواده ها معمولا یک یا چند مورد از شرایط زیر را دارا هستند:
– پدر ومادر هماهنگی لازم درتربیت کودک وانجام مسئو لیتها را ندارند.
– یکی از والدین هنوز مشکل کودک را نپذیرفته و همکاری ندارد.
– شیوه تربیتی نادرست خانواده که سبب شده کودکان دارای خصوصیات ذیل باشند:
1- فرزندان نازپرورده: مسئولیت تمامی کارهای شخصی آنها بعهده اولیا بوده است و ازانجام کارهای مختلف منع شده اند.نه تنها مسئولیت پذیری در این کودکان رشد نکرده است بلکه مهارتهای لازم گروه سنی خود را ندارند بی مسئولیتی و تنبلی این کودکان در سن مدرسه عدم همکاری را بدنبال دارد.
2- فرزندان مضطرب و ناایمن: این فرزندان نیز بدلیل بی توجهی اولیا به رفع نیازهای بخصوص عاطفی آنان، احساس تنهایی و ناامنی میکنند ،اعتماد به نفس پایینی دارندقادر به برنامه ریزی برای رفع مشکلات خود و یا انجام بسیاری از کارها نمی باشند و از ارائه و انجام آنچه یادگرفته اند نیز عاجزند.
– نابسامانی خانواده شامل موارد طلاق،فوت، ازدواج مجدد پدر یا مادر، فضای متشنج درون خانواده و… از مواردی هستند که سبب اضطراب کودک میشود که این اضطراب مختل کننده یادگیری است وانگیزه انجام کارهای مثبت را از کودک می گیرد.
با توجه به مطالب فوق می توان گفت جو ناسالم خانواده وشیوه فرزند پروری نادرست هم میتواند سبب اختلال در یادگیری کودک باشد و هم می تواند مخل درمان نیز باشد .
شاهد این موضوع تجربیات من در مرکز اختلالات یادگیری می باشد .امسال از کل دانش آموزانی که به من مراجعه کردند 80% آنها دارای خانواده هایی بودند که مشکلات خانوادگی از قبیل نابسامانی خانواده و یا شیوه فرزند پروری نادرست داشتند.
بنابراین در پیشگیری از اختلال یادگیری کودکان باید در جهت ایجاد خانواده متعادل و سالم و آگاه کمک کنیم.
امیدوارم تجربیات من به عنوان معلم این کودکان توانسته باشد سهم کوچکی در آگاه سازی و برنامه ریزی برای حل این مشکلات باشد.
نوشته : سهیلا عطار
شاید این موضوعات هم مورد پسند شما باشد ⇓