سبد خرید0

هیچ محصولی در سبد خرید نیست.

تاخیر در مقابل اختلال زبان

الگوی پردازشی از زبان، تلاش می کند تا تمایزی ساده گرایانه بین تاخیر و اختلال ایجاد کند. ممکن است به دلیل تعامل بین اجزاء مختلف نظام زبانی، تاخیر در یک جزء موجب گردد که تمامی زبان، غیر طبیعی به نظر رسد. …

 

چند سالی است که تمایز بین نظام زبانی دارای تاخیر یا غیر طبیعی توجه متخصصان بالینی را به خود جلب کرده است. مینوک(1975)، در زمینه الگوهای متفاوت رشد زبان، سه تبیین متفاوت زیر را بر شمرد: ممکن است فراگیری برخی جنبه های زبان در مرحله ای دیرتر از حد طبیعی انجام شود، مکن است فراگیری برخی از جنبه ها به صورت طبیعی انجام نشود؛ و

ممکن است برخی اصلا فرا گرفته نشوند. وی همچنین نقشی را که مکانیسم های جبرانی ممکن است ایفا کنند را این گونه گوشزد می نماید که زبان برخی از کودکان ممکن است از آن رو غیر طبیعی به نظر رسد که آنها در حال جبران یک تاخیر هستند. در حوزه واج شناسی، اینگرام(1989)، دشواریهای موجود در تفاوت گذاری بین تاخیر و اختلال را این گونه مطرح می سازد و ما همچنان باید مشخص کنیم که کودکان نرمال می توانند از عهده انجام چه مواردی برآیند و قادر به چه کارهایی نیستند و به همین دلیل نمی توانیم مدعی شویم که کودکان دارای اختلال به صورت خاص با کودکان عادی تفاوت دارند، این نکته درباره سایر اجزاء نظام زبانی نیز صدق می کند. بنابراین، اگر چه تمایزمنطقی بین تاخیر و اختلال به اندازه کافی روشن است، درحال حاضر بسیار سخت است که آن را به طرز رضایت بخشی در مورد مشکلات زبان به کار گیریم. زیرا درک ما از چگونگی کار نظام زبان بسیار محدود است. با توجه به دامنه گوناگونی های موجود در فرایند طبیعی فراگیری زبان، شاید اینکه مشکلات زبان را در دو دسته مجزای تاخیر و اختلال قرار دهیم، بسیرا ساده گرایانه تر از آن باشد که بتوان حق مطلب را در این مورد ادا کرد.

ارزیابی(مشکلات زبان)

اولین وظیفه متخصص بالینی به هنگام برخورد با یک کودک، این است که مشخص کند که کودک واقعا با یک مشکل زبان روبروست و نوع آن مشکل را تعیین کند. استفاده از آزمونهای نرم-مرجع و سیاهه های بررسی(فهرست ها)، به انتخاب راههای کشف نیازهایی که باید به آنها پرداخت، کمک می کند. دومین گام، تشریح مهارتهای زبانشناختی کودک است. برای هدایت این مرحله از سنجش، رویکردی مبتنی بر اصول لازم است.روش تشریح باید نظام قواعد زبانی کودک و پیچیدگی ساختهایی را که او آموخته به روشنی نشان دهد. اگر چه می توان کودکان را برطبق الگوی کلی عملکرد زبانی آنها دسته بندی کرد، هرکودک تا حد معینی الگوی منحصر به فردی از تواناییهای زبانی را نشان می دهد. از آنجا که تشریح جزئیات تمامی جنبه های مهارتهای زبانی کودک امکان پذیر نیست باید اولویتها را مشخص کرد. لازم است قبل از هر اقدام دیگر، جنبه هایی که بیبش از همه برای کودک جنبه تضعیف کنندگی دارند، مورد توجه قرار بگیرند.

چگونگی گردآوری نمونه ای از گفتار کودک، عملی دارای اهمیت است. بلوم و لاهی(1978) خاطر نشان می سازند که برای این کار، شیوه های توصیف تصاویر، صحبت در مورد اسباب بازیها، یا پاسخ به واررسی ها و سوالهای مصاحبه کننده بیش از سایر روش ها توصیه می شوند. زمینه ای که که نمونه های زبان در آن جمع آوری می گردند نیز دارای اهمیت است، زیرا کودک در محیط های مختلف به یکسان صحبت نمی کند.

لانگ هرست و گراب، تاثیر زمینه های گوناگون را در  نمونه ای که از گفتار کودک به دست می آید را مورد بررسی قرار دادند. آنها دریافتند که موقعیت های محاوره ای که از ساخت کمتری برخوردار بودند، نسبت به تصاویر یا موقعیت های ساخت داری که حول انجام تکلیف خاصی متمرکز بودند، زبان بیشتر و پیچیده تری را در کودک برمی انگیختند، و همچنین تصاویر دارای کمترین تاثیر بودند. لی(1974) گزارش کرده است که میزان گفتار خود انگیخته کودکان نرمال خردسالترهنگامی که با اسباب بازی روبرو می شوند، از زمانی که در مورد تصاویر صحبت می کنند، بیشتر است.

شرایبرگ و ویاتوفسکی (1980)، در بیشتر آزمونهایی که در زمینه تلفظ وجود دارند، مشکلی را یافته اند. آنها نشان داده اند که در بیشتر این آزمونها از کلماتی استفاده می شود که در مقایسه با لغاتی که کودک در گفتار خود انگیخته خویش به کار می برند، نسبتا پیچیده هستند. بنابراین کودکان در یک وضع نامساعدقرار می گیرند. آنها ادعا می کنند که برای تحلیل واجی، فرد باید کاملا بر نمونه های خود انگیخته از گفتار کودکان تکیه کند.

ارزیابی ها باید به اتخاذ تصمیمهای اجرایی مختلف منجر گردند، لازم است همواره این تصمیم های اجرایی را همراه با پیشرفت مداخله مرور کرد.به این ترتیب، ارزیابی به جزئی جدایی ناپذیر از مداخله تبدیل می گردد، چرا که شخص دائما ارزیابی های اولیه خود و تاثیر مداخله های گوناگون را بر آن مورد ارزشیابی مجدد قرار می دهد.

مداخله:

… برون دادی که یک کودک معین از خود نشان می دهد، حاصل تعامل پیچیده ای میان اجزای مختلف است، که هریک از آنها می تواند موجب بروز مشکلات در کودک گردد. به لحاظ نظری، هدف متخصص بالینی باید این باشد که در جهت نوعی از درمان حرکت کند که راهبردهایی را آموزش دهد که کودک را قادر سازد خود به استنباط قواعد و فرایندها دست بزند، نه اینکه فقط مثالهای زیادی از قواعد را برای تمرین به او ارائه دهند. اگر چه مهارت حاصل از تمرین را نباید نادیده گرفت. زمانی که کودک دارای اختلال زبان باشد، پرواضح است که نمی تواندبه طریق معمول به یادگیری از محیط بپردازد. زبان را نمی توان یاد داد، اما می توان آن را با ایجاد شرایطی که از استفاده از زبان حمایت کنند تسهیل نمود. در صورتی که تسهیل کافی نباشد می توان راهبردهای جبرانی را به کودک یاد داد.

کریستال(1985)، اصول کلی مهمی را برای اصلاح زبان ارائه کرده و نیاز به یک رویکرد انفرادی را مورد تاکید قرار داده است.

باید بر زبان و مهارتهای مربوط به زبان تاکید کرد. راهبردهایی که کودک یا می گیرد باید بتوانند در موقعیت های معمول نیز به پردازش زبان کمک کنند. به عنوان مثال، در صورتی که مداخله بر تمایز شنیداری متمرکز باشد، نباید بر تمایز صداهای ساده ای مانند صدای طبل از صدای زنگ تاکید کند بلکه تاکید آن باید بر تمایز و تشخیص بین انواع محتوای صوتی موجود در زبان باشد. محتوا تنها یک پارامتر محسوب می گردد. ترتیب ارائه محتوا های مختلف، سرعت ارائه، بافت و تقویت نیز باید مورد توجه قرار گیرند.

یکی از مهمترین مسائلی که باید مورد توجه قرار گیرد این است که آیا مهارتهایی که کودک در زمینه های درمانی یا آموزشی کسب می کند، به سایر موقعیت ها نیز تعمیم می یابند یا خیر. با این وجود، این موضوع غالبا در مداخله ها مورد بررسی قرار نمی گیرد.

منبع: رویکردی شناختی به مشکلات یادگیری کودکان، داکرل،جولی و مک شین، جان ؛ ترجمه احمدی، عبدالجواد و رضا اسدی، محمود، انتشارات رشد 112-117

 

 

شما والدین یا آموزگار عزیز  می توانید به راحتی انواع اختلالات یادگیری را بطور دقیق و مشخص تشخیص داده و بررسی نموده و تمرینات مناسب خود را تهیه نمایید.

برای مشاهده فایل های تشخیصی و تمرینات درمانی و …اینجا کلیک نمایید.