یکپارچگی حسی فرایندی است که در مغز رخ می دهد. این فرایند به ما اجازه می دهد اطلاعات را از طریق حسهایمان دریافت کرده، آن را سازمان دهی کنیم و به آن طبق مطالبه و خواسته ی محیط پاسخ دهیم. همچنین فرایندی است که اجازه میدهد اطلاعات حسی غیر ضروری را فیلتر کنیم؛ برای مثال هنگامی که داخل رستورانی شلوغ و پر سر و صدا هستید، یکپارچگی حسی است که توانایی فیلتر کردن سر و صدای اطراف را به شما می دهد و می توانید از ناهار یا گپ زدن با دوستی لذت ببرید. هنگامی که از مردم خواسته می شود حس های خود را نام ببرند، بیش ترِ آن ها فقط به حس هایی فکر می کنند که مشاهده می شود: بینایی، شنوایی، لامسه، چشایی و بویایی. دو حس مخفی نیز وجود دارد که به همان اندازه مهم است.
حس های مخفی کدام است؟
حسهای مخفی شامل حس وستیبولار و حس عمقی است. هر دوی این حسها در کمک به کودک برای یکپارچه کردن تمام اطلاعات دریافتی او از محیط، نقش مهمی را بازی میکنند. حس وستیبولار اطلاعات مربوط به حرکت و تعادل و جاذبه را از طریق گوش داخلی مهیا میکند. به عبارت دیگر، حس وستیبولار که به کودک اجازه میدهد بداند چگونه سر و گردن و بدن خود را حالت دهد.
? حس وستیبولار بر واکنش های زیر اثر می گذارد: 1. حس تعادل یا سکون؛ 2. راه هماهنگی و همکاری چشم ها و دست ها با همدیگر؛ 3. توانایی برای حرکت هم زمان هر دو قسمت بدن با یکدیگر؛ 4. حرکت سر.
? سیستم حس عمقی اطلاعات را از مفاصل و عضلات و رباط ها دریافت می کند. حس عمقی به کودک اجازه می دهد بداند قسمت های بدنش کجا هستند و چه کاری می کنند؛ برای مثال اطلاعات حاصل از این سیستم ممکن است اطلاعاتی را تدارک ببینند و به کودک بگویند چقدر تا رسیدن و برداشتن اسباب بازی فاصله دارد و چقدر فشار برای قسمت های بدن او مناسب یا نامناسب است. این دو حس برای کمک به تنظیم سیستم عصبی و ایجاد زیرساختی برای حرکت هدفمند، با همدیگر همکاری می کنند. زمانی که کودک نمی تواند اطلاعات دریافتی از حس های خود را تنظیم کند، اغلب اینگونه تشخیص داده می شود که اختلال یکپارچگی حسی دارد.