سبد خرید0

هیچ محصولی در سبد خرید نیست.

سبب شناسی ناتوانی های یادگیری ، علت بروز مشکلات یادگیری ، علل اختلالات یادگیری ، چرا به اختلال یادگیری دچار می شویم ، نشانه های اختلال یادگیری

سبب شناسی ناتوانی های یادگیری

در بحث راجع به ناتوانی های یادگیری گاهی والدین می پرسند که: «چرا فرزند ما ناتوان در یادگیری شده است؟».

در بسیاری از موارد متخصصین نمی توانند پاسخ دقیق و صریحی به این سوال بدهند. زیرا عوامل ایجاد کننده ناتوانی های یادگیری ندرت بطور اطمینان بخشی قابل تعیین هستند. ولی آنچه مسلم است اینکه، بروز این اختلال در خانواده های کودکان مبتلا به ناتوانی های یادگیری در حد بالایی بوده و همین موضوع نشان از وراثتی بودن این اختلال دارد.

در چنین خانواده هایی، والدین (خصوصا پدرها) گزارش می کنند که در دوران کودکی خود اغلب مشکلاتی، مشابه مشکلات فعلی فرزندشان را تجربه کرده اند. حقایق نشان می دهند، در کودکی که دچار انواع صدمات حین تولد (نظیر کمی اکسیژن در زمان تولد، نارس بودن، زایمان سخت شده اند بروز ناتوانی های یادگیری و سایر تأخیرات رشد بیشتر دیده می شود. ولی باید به خاطر داشت که این مسأله همیشه موجب وقوع توام ناتوانی یادگیری و تأخیر در رشد نمی شود.

بنابراین تعیین عامل قطعی برای مشکل یک کودک خیلی کم امکان پذیر است.

همان طور که در تعریف اصطلاح ناتوانی های یادگیری گفته می شود، این اختلال اغلب ناشی از بی نظمی عصب شناختی است ولی ماهیت و چگونگی آن هنوز نامشخص و مبهم است. با این حال نظر عمومی در مورد ماهیت ناتوانی یادگیری این است که چنین اختلالی ناشی از بدعمل کاری یا سازماندهی ناقص در سیستم عصبی مرکزی می باشد (کریچلی ۱۹۷۰، هینشل وود ۱۹۱۷ و دیگران ) – پاکدلها

نقائصی که از آنها در الگوی نقص عصب شناختی، صحبت به عمل می آید، بسیار ظریف و جزئی می باشند تا حدی که با تکنولوژی فعلی قابل شناسایی و پیگیری نیستند. نظریه دیگر در مورد سبب شناسی ناتوانی های یادگیری نظریه کندی رشد یا بی نقصی می باشد (بندر ۱۹۵۷، کینز بورن ۱۹۷۵ و دیگران .

مطابق این نظریه، کودکان دارای ناتوانی های یادگیری صرفا در فرآیند طبیعی رشد عصبی در رابطه با کسب مهارت های تحصیلی دچار کندی هستند.

نکته قابل توجه این است که این نظریه بطور ضمنی بیان می دارد که نهایتا رشد عصب شناختی در فرد ایجاد شده و وی می تواند بطور طبیعی یا نزدیک به طبیعی اقدام به یادگیری نماید (مک کیوور و ون دیونتر (۱۹۷۵).

ویتلسون (۱۹۷۷) معتقد است که هیچگونه مدرک عینی و مستدلی مبنی بر تأثیر نظریه کندی رشد و نهایتا رسیدن به وضعیت طبیعی در فرد وجود ندارد. ما معتقد هستیم که بسیاری از کودکان مبتلا به ناتوانی های یادگیری، خصوصا مواردی که با ADD نیز همراه است بطور بارزی علائم ضعف در مهارت های تحصیلی را از خود نشان می دهند ولی با تلاش های درمانی می توان وضعیت آنها را در دوره نوجوانی و پس از آن بهبود بخشید.

ویتلسون (۱۹۷۷خاطرنشان می کند که الگوی نقص عصب شناختی ناقض وجود تأخیر در رشد مهارت های شناختی نمی باشد. وی می گوید: بسیاری از اختلالات در انجام آزمونها تأثیر گذاشته و منجر می شود به این که، حداقل در ظاهر، کودک عملکردی همانند کودکان کم سن و سال تر از خود داشته باشد. در این جا والدین خواهند پرسید که: «فرزند ما مبتلا به ناتوانی یادگیری است یا این که صرفا دچار نوعی تأخیر در رشد شده است؟».

در پاسخ می توان گفت که کودک دچار نوعی تأخیر بوده و همین امر موجب گردیده است که وی در زمینه های بخصوصی علائمی از عدم بلوغ یا رشد ناکافی را از خود نشان دهد. این مطلب ممکن است موجب ناامیدی والدین از اعتقاد به عادی شدن فرزندشان (در صورت دخالت یا عدم دخالت در آینده گردد. البته باید توجه داشت که کودکان دارای تأخیر خفیف در رشد، خصوصا اگر مشخص نیز باشد، در آینده راه هایی را یاد خواهند گرفت که چگونه بر ناتوانی های خود تسلط یابند. ولی اعتقاد به برطرف شدن کامل ناهنجاری های عصب شناختی که زیربنای تأخیر در رشد این کودکان می باشد امری غلط و دور از منطق است.

علاوه بر این لازم است توجه شود که افراد دارای ناتوانی های یادگیری اغلب پس از پایان مدرسه با مشکلات کمتری مواجه می شوند. زیرا می توانند از موقعیت هایی که نیاز به مهارت های خاص داشته و در دوران تحصیل نیز برای ایشان مشکل ایجاد می کرده است اجتناب ورزند.

اعتقاد به این که کلیه علائم خاص شناخته شده مربوط به ناتوانی های یادگیری و خصوصا ADD لزوما در آینده موجب عدم تطابق خواهند شد امری نامناسب می باشد.

لوین، بروکس و شونکوف (۱۹۸۰) اظهار داشتند که بسیاری از علائم خاص ADD ممکن است جنبه مثبت داشته و زمینه ای برای پیش آگهی خوب باشند. کودک دارای حواس پرتی ناتوان کننده در مدرسه، ممکن است در بزرگسالی با داشتن ارتباطات نامحدود، مشاهدات جالبی را تجربه نماید.

همچنین کودک دارای ADD و سرعت در عملیات شناختی نیز در بزرگسالی می تواند به عنوان فردی فعال و مولد مطرح شود.

در حقیقت، هنگامی که کودک مبتلا به ADD در بزرگسالی بعنوان فردی که توانایی هایش را توسعه می دهد (و نقاط ضعفش را از بین می برد) مورد پذیرش قرارگیرد، ممکن است اختلال موجب توسعه توانایی های وی شود.

نهایتا در مبحث سبب شناسی ناتوانی یادگیری می بایستی توجه شود که پژوهشگران طی سال ها، نظریه های بسیاری به منظور تشریح این که: «چه چیز در مغز کودکان دارای ناتوانی یادگیری معیوب است» مطرح کرده اند. مثلا گفته شده است:

الف – این کودکان مبتلا به غلبه طرفی ناقص نیم کره های مغزی هستند
ب – نقائصی در پردازش زبان دارند
ج – در تشخیص دیداری نقص دارند
د – یکپارچه سازی دیداری شنیداری ضعیفی دارند
ه – در ترکیب دیداری ضعیف هستند، و به این که حافظه توالی شنیداری ضعیفی دارند.

در اینجا دیگر به فهرست عوامل فوق سایر نظریاتی که سعی دارند مشکلات زیربنایی منجر به ناتوانی های یادگیری را شناسایی کنند را نمی افزاییم. بلکه عقیده داریم که اصولا کودکان دارای ناتوانی های یادگیری یک گروه متجانس نبوده و ناتوانی یادگیری ناشی از سبب شناسی خاص (نظیر عوامل وراثتی یا صدمات حین زایمان و معلول یک نوع اختلال بخصوص (نظیر پردازش زبان یا غلبه طرفی نامناسب مغز) نمی باشد و فرآیند تشخیص نیز بگونه ای طراحی شده که در ابتدا وجود یا عدم وجود ناتوانی یادگیری را در کودک مشخص می نماید و در مورد عوامل ایجادکننده ناتوانی های یادگیری هیچگونه نظریه پردازی صورت نمی گیرد.

 

سبب شناسی ناتوانی های یادگیری – سایت پاکدلها

کلیک کنید : 👈 دانلود کتابچه آشنایی اختلالات یادگیری

مشاهده کنید : 👈  پکیج فایل های تشخیصی انواع مشکلات یادگیری

دانلود کنید : 👈 دانلود نرم افزارهای مکمل درمان انواع اختلالات یادگیری