براساس نظریه هراک و شاموی-کک وابسته است که عبارتند از:
١- مسیرها و راه های حسی محیطی سالم ۲- توانایی سیستم اعصاب مرکزی جهت استخراج اطلاعات حسی مناسب در ارتباط با جاذبه، سطح و محیط بینایی
لازمه کنترل وضعیتی درک صحیح از محرک های بینایی، دهلیزی و حس پیکری هم چنین توانایی تعیین بهترین منبع اطلاعاتی تحت شرایط طبیعی محیط است که به ویژه هنگامی که دروندادهای حسی متضاد وجود داشته باشند بیشتر مطرح می شود.
کودکان مبتلا به آسیب های بینایی، حس دهلیزی و یا حس پیکری نیازمند تجزیه و تحلیل دروندادهای متضاد حسنی هستند که در این وضعیت با اختلال در کنترل وضعیت مواجه می شوند.
کودکان مبتلا به نقایص بینایی در مقایسه با کودکان سالم معمولا در مهارتهای تعادلی ایستا و پویا با نقص و اختلال مواجه هستند و به طور مشابه، حدود شصت درصد از کودکانی که مبتلا به نقص شنوایی هستند، عملکرد غیر طبیعی حس دهلیزی و نقص در فعالیتهای تعادلی که به حس دهلیزی مربوط می شوند را از خود نشان می دهند.
باید در این مرحله متذکر شد در افرادی که فقط اختلال در یک سیستم حسی مشاهده می شود معمولأ رفتارهای جبرانی از خود نشان میدهند و از طریق استفاده از دو سیستم باقی مانده دیگر، عوارض ناشی از اختلال در سیستم حسی را کاهش می دهند و جبران می کنند.
در شرایطی که دروندادهای بینایی ثابت و سطح اتکا متحرک است، یعنی بین وضعیت و دروندادهای بینایی تضاد وجود دارد کودک مبتلا به آسیب شنوایی که به نظر اختلال در حس دهلیزی دارد، واکنش های وضعیتی طبیعی از خود نشان می دهد. عدم توانایی در تفسیر دروندادهای متضاد و سازماندهی پاسخ مناسب به نظر می رسد که ثانویه نسبت به اختلال در پردازش مرکزی در سطح مخچه، ساقه مغزی و قشر مغز باشد.
بنابراین باید این نکته را مورد توجه قرار داد که کودک در چه مرحله ای و با چه مشکلی مواجه است تا بتوان عامل اصلی را مشخص و برنامه درمانی دقیقی را طرح ریزی نمود.
